مهدی رحیمینسب| کارشناسی ارشد اقتصاد
1396/2/2
تعداد بازدید:
بهمناسبت پایان برنامۀ پنجسالۀ پنجم توسعۀ جمهوری اسلامی ایران و مادۀ اول آن که دولت را مکلف کرده بود برنامۀ ششم توسعه را مبتنیبر «الگوی اسلامیایرانی پیشرفت» تدوین کند، در این شماره به مرور بیانات رهبر انقلاب اسلامی دربارۀ این مهم پرداختیم؛ امری که از سوی ایشان بهعنوان دستورکار قطعی نظام اسلامی معرفی شد (بیانات در ۱۵مرداد۱۳۹۲). الگوی اسلامیایرانی پیشرفت از این جهت اهمیت مضاعف پیدا میکند که اقتصاد مقاومتی نیز بهعنوان الگویی الهامبخش از اقتصاد اسلامی، زیرمجموعهای از این الگوی جامع میباشد. در این مقاله اگرچه اندیشهها و کلیدواژهها مستخرج از بیانات ایشان است اما بهدلیل بازنویسی مجدد جملات و عبارات، از ارجاع مستقیم به بیانات ایشان خودداری شده است.
مقدمه
انقلاب اسلامی ایران همانند شجرۀ طیبهای است که میوههای ایستادگی سیوچند سالۀ آن بهصورت عزت ملت، سربلندی سیاسی نظام اسلامی، پیشرفتها و نوآوریها در عرصههای مختلف علمی و اقتصادی و کوتاه نیامدن در مقابل قدرتهای زورگو، تداوم پیداکرده و اکنون به الگویی برای ملتهای منطقه تبدیلشده است؛ اما بیشک انقلاب اسلامی به جهت سیر در ادامۀ مسیر، نیازمند طرح و نقشۀ جامعی است که راه را از بیراهه مشخص کند و راهگشای نظام اسلامی در تقابل با چالشها باشد. الگوی ایرانیاسلامی پیشرفت، عنوان طرح جامعی است که ایدۀ آن از سوی رهبر معظم انقلاب بهعنوان دستور کار قطعی نظام بیان شده است. این الگو در صورت طراحی ذیل فرایندی معقول، به سندی بالادستی نسبت به همۀ اسناد برنامهای، چشمانداز و سیاستگذاریهای کشور بدل میشود و بهواقع چراغ راهی برای ملت و دولت در تمامی حوزهها خواهد بود. تا جایی که چشماندازهای بیستساله و دهساله، باید بر اساس این الگو تدوین شود و سیاستگذاریهایی که خواهد شد، سیاستهای کلان کشور، باید از این الگو پیروی کند و در درون این الگو بگنجد. الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، نقشه جامع حرکت برای پیشرفت اسلامی کشور است. از مهمترین الزامات دستیابی به چنین نقشه کاملی، اولاً انسجام و هماهنگی آن، ثانیاً اطمینان از اتصاف آن به اسلامیت و ثالثاً جامعیت و مانعیت مؤلفهها و گزارههای الگوست. بهموجب اهمیت بسیار این الگو، در این نوشتار تلاش شده است تا مروری جامع بر معنا و مفهوم الگوی پیشرفت ایرانیاسلامی، الزامات، شاخصها و برخی دیگر از مفاهیم مرتبط با آن صورت بگیرد.
از توسعۀ غربی تا پیشرفت ایرانیاسلامی
در این موضوع نیز همچون هر مسئلۀ دیگر، نخستین سؤالی که متفکر و اندیشمند باید به آن پاسخ دهد، چرایی و ضرورت مطرحشدن این سؤال است. روشن است که حرکت و تغییر، جزء لاینفک اجتماعات بشری است؛ اما در کدام جهت و چگونه؟ سؤالاتی که نحوۀ پاسخ به آنها، تفاوتها و نظامات مختلفی را در عالم به وجود آورده است. نظام سلطه در این مسیر پاسخهایی را تحت عنوان الگوهای توسعه بیان نموده و در پوشش بیان علمی و بهواسطۀ نهادهای بینالمللی و بهظاهر موجه خویش، آنها را بهعنوان راهکارهای مطلوب به سایر ملل تحمیل کرده است. انقلاب اسلامی ایران نیز از این قاعده مستثنا نیست و از همان ابتدا و در کنار جنگ تحمیلی، مورد هجمۀ نرم این الگوها قرارگرفته است.
توسعۀ غربی با التزاماتی همراه است که نظام اسلامی با آنها همراه نبوده و مخالف است. نگاه تکبُعدی و صرفاً مادی مهمترین شاخصۀ توسعۀ غربی است.
یکی از ویژگیهای نظام اسلامی، خلق مفهوم ناظر به نیازهای خویش است. کلمۀ «پیشرفت» در نظام اسلامی بیانگر مفهومی است که آن را از لغت «توسعه» با مفهوم و بار ارزشی خاص متمایز میسازد. بهطوریکه با بیان لفظ پیشرفت، نباید توسعۀ به مفهوم رایج غربی تداعی بشود. اگرچه ممکن است پیشرفتی که توسط نظام اسلامی بیان میشود، با آنچه امروز از مفهوم توسعه در دنیا فهمیده میشود، وجوه مشترکی داشته باشد؛ اما ضروری است که در نظام واژگان دینی، کلمۀ پیشرفت معنای خاص خودش را داشته باشد و با توسعه در نظام واژگانی امروز غرب، خلط نشود. لذا در این زمینه توجه به برخی نکات ضروری به نظر میرسد:
نکتۀ اول اینکه نظام حاکم بر غرب تاکتیک زیرکانهای را در طول سالهای متمادی اجرا کرده و ذیل آن کشورهای جهان را به توسعهیافته، درحالتوسعه و توسعهنیافته تقسیم کرده است. در نگاه اول اینگونه به نظر میرسد که توسعهیافته به معنای کشوری است که از فناوری و دانش پیشرفتهای نسبت به سایر کشورها برخوردار است؛ حال آنکه مطلب به نحو دیگری است. عنوان توسعهیافته، درحالتوسعه و توسعهنیافته، جنبۀ ارزشگذاری به همراه خود دارد و در این بیان، کشور توسعهیافته، معنایی جز کشور غربی (با خصوصیات فرهنگی، رفتاری و سیاسی همراه با آن) ندارد. درحالتوسعه به معنای کشوری است که در حال غربیشدن است و توسعهنیافته؛ یعنی کشوری که غربی نشده است و در حال غربیشدن هم نیست. درواقع در فرهنگ امروز غربی، تشویق کشورها به توسعه، تشویق کشورها به غربیشدن است.
مطلب دوم اینکه معنای پیشرفت مطلق نیست و برای همۀ کشورها و همۀ جوامع عالم، الگوی واحدی ندارد. بهنحویکه شرایط گوناگون تاریخی، جغرافیایی، جغرافیای سیاسی، طبیعی، انسانی و زمانی و مکانی، در ایجاد مدلهای پیشرفت، اثرگذار است. ممکن است مدلی از پیشرفت برای کشوری، مدل مطلوب باشد و عیناً همان مدل برای کشور دیگر نامطلوب باشد؛ بنابراین مدل واحدی که بتوان آن را بهصورت جهانشمول پیشنهاد کرد وجود ندارد.
نکتۀ سوم اینکه مبانی معرفتی در نوع پیشرفت مطلوب یا نامطلوب اثرگذار است. هر جامعه و ملتی، مبانی معرفتی، فلسفی و اخلاقیای دارد که تعیینکنندۀ و تمایزدهندۀ پیشرفت مطلوب از نامطلوب است. مبانی معرفتی الهی تعیین میکند که کدام پیشرفت مشروع است یا نامشروع؛ مطلوب است یا نامطلوب؛ عادلانه است یا غیرعادلانه. پیشرفت اروپا، براساس مبانی معرفتیای حاصلشده است که امکان دارد مورد قبول نظام اسلامی نباشد و آنها را تخطئه کند. اروپا در دوران قرونوسطی، سابقۀ تاریخی مبارزات کلیسا با دانش را دارد، انگیزههای عکسالعملی و واکنشی رنسانس علمیِ اروپا در مقابل آن گذشته را نباید ازنظر دور داشت. تأثیر مبانی معرفتی و مبانی فلسفی و مبانی اخلاقی بر نوع پیشرفتی که اروپای آن زمان انتخاب کند، تأثیری فوقالعاده است.
مطلب چهارم اینکه علیرغم تمامی نقاط افتراق پیشرفت اسلامی با توسعۀ غربی، نقاط اشتراکی نیز وجود دارد. روح خطرپذیری، روح ابتکار، اقدام و انضباط، مواردی هستند که هر جامعۀ پیگیر پیشرفت به آنها نیازمند است و این خلقیات در غرب نیز وجود دارند.
نکتۀ پنجم اینکه توسعۀ غربی با التزاماتی همراه است که نظام اسلامی با آنها همراه نبوده و مخالف است. نگاه تکبُعدی و صرفاً مادی مهمترین شاخصۀ توسعۀ غربی است. توسعه در منطق غرب، عبارت است از وسعت در ثروت، وسعت در علم، وسعت در فناوری و وسعت در مسائل نظامی. بدانمعنا که توسعۀ غربی هیچ جاذبهای برای انسان آگاهِ امروز نداشته است و فقر، تبعیض، بیعدالتی و بیاخلاقی را برای بشر امروز به بار آورده است. رهیافت این پروژه در سطح جهانی، استعمار ملتها بنام ایجاد پیشرفت در ملتها بوده است. انگلیسیها، هلندیها، پرتغالیها و فرانسویها در نقاط مختلف آسیا، آفریقا و امریکای لاتین، بهنام ایجاد توسعه و در عمل با قتل بومیها، به تصرف و دزدی و غارت پرداختهاند و هزاران فاجعه به وجود آوردند. امروزه و در دورۀ نواستعمار نیز همین جریان در حال تکرار است و بهنام ایجاد توسعه و دموکراسی فجایعی در حال رخدادن است. لذا مفهوم توسعه، تمامی این شرایط را به ذهن متبادر میسازد. حال سؤال این است که طرح اسلام برای تحول و تکامل که از آن تحت عنوان پیشرفت یاد میشود، چگونه است؟ منظور از ایرانی و اسلامی بودن این الگو چیست؟
پیشرفت اسلامیایرانی؛ بهمثابۀ راه، بهمثابۀ هدف
مفهومی که تا حد بسیار قادر است اهداف نظام اسلامی را در خود جمع کند و به نمایش بگذارد، مفهوم پیشرفت است. پیشرفت در منظومۀ الهی، هم راه و مسیر است و هم هدف است؛ اما چگونه پیشرفتی که خود تداعیکنندۀ راه است، میتواند هدف قرار گیرد؟ توضیحش این است که پیشرفت انسان هرگز متوقف نمیشود؛ بدانمعنا که خداوند متعال انسان را آنچنان خلق کرده است که حرکت او، هیچگاه به حد یقف نمیرسد. به هر مرحلهای که انسان دستیافت، چه در مراحل مادی و چه معنوی، مطمئناً توقف در آن مرحله، برای انسان علاقهمند به پیشرفت، معنا نخواهد داشت؛ بنابراین پیشرفت، هم راه است و هم هدف است. باید دائم به حرکت ادامه داد و پیش رفت. در خصوص ایرانیبودن این الگو علاوه بر آنکه شرایط تاریخی، جغرافیایی، فرهنگی، اقلیمی و سیاسی در تشکیل این الگو اثرگذار است، این نکته نیز مطرح است که طراحان آن متفکران ایرانی هستند؛ بدانمعنا که ما نمیخواهیم این الگو را از دیگران بگیریم؛ بلکه آن را متناسب با نیاز و مصلحت کشور قالبریزی خواهیم کرد.
در منطق اسلامی، پیشرفت از ابعاد بیشتری برخوردار است. پیشرفت در علم، اخلاق، عدالت، رفاه عمومی، اقتصاد، عزت و اعتبار بینالمللی، استقلال سیاسی، همه در مفهوم پیشرفت در اسلام گنجانده شده است.
از طرف دیگر، این الگو اسلامی است؛ بدان جهت که غایات، اهداف، ارزشها و شیوۀ کار، از اسلام و معارف آن مایه گرفته خواهد شد. الگو نیز به معنای نقشۀ جامع است. بدون نقشۀ جامع، سردرگمی و دچارشدن به حرکتهای بیهدف امری طبیعی خواهد بود. اتفاقی که بهنظرمیرسد نظام اسلامی در طول این سی و اندی سال به سبب فقدان این نقشه، به آن دچار بوده است. گاهی حرکتی را انجام داده است و بعد ضد آن حرکت و متناقض با آن را، هم درزمینۀ فرهنگ، هم در زمینۀ اقتصاد و هم در زمینههای گوناگون دیگر، انجام داده است.
پیشرفت اسلامی؛ پیشرفتی ذوابعاد
در منطق اسلامی، پیشرفت از ابعاد بیشتری برخوردار است. پیشرفت در علم، اخلاق، عدالت، رفاه عمومی، اقتصاد، عزت و اعتبار بینالمللی، استقلال سیاسی، همه در مفهوم پیشرفت در اسلام گنجانده شده است. پیشرفت در عبودیت و تقرب به خدای متعال؛ یعنی جنبۀ معنوی و الهی نیز جزئی از پیشرفتی است که در اسلام بوده است و هدف نهایی انقلاب اسلامی نیز بهشمار میرود. هم «دنیا» ملحوظ شده است، هم «آخرت». در آموزههای اسلامی نیز آمده است که «لیس منّا من ترک دنیاه لآخرته و لا آخرته لدنیاه»؛ دنیا را برای آخرت نباید ترک کرد، همچنان که آخرت را نباید فدای دنیا کرد. در یک روایت دیگر نیز آمده است که «اعمل لدنیاک کأنّک تعیش ابداً»؛ یعنی برنامهریزی دنیا را نباید برای چندروزۀ زندگیِ دنیا انجام داد؛ بلکه باید برای پنجاه سال برنامهریزی کرد. باید بهگونهای برنامهریزی کرد که گویی بناست تا آخر دنیا زنده باشی؛ همچنان که اگر برای خودت و به نفع خود بخواهی برنامهریزی کنی، با چه جدیت و دقتی برنامهریزی میکنی، برای نسلهای آینده نیز که تو در آن هنگام نیستی، باید همانگونه برنامهریزی داشته باشی و در نقطۀ مقابل نیز «و اعمل لآخرتک کأنّک تموت غدا»؛ برای آخرتت هم به نحوی عمل کن که گویی بناست فردا از این دنیا بروی. پیشرفت اسلامی و پیشرفت در منطق انقلاب، بدینمعنا همهجانبه است. لذا گام نخست در طراحی این الگو تعیین عرصههای این پیشرفت است که همهجانبه خواهد بود. چهار عرصۀ اساسی در این زمینه وجود دارد.
درجۀ اول، پیشرفت در عرصۀ فکر است. معارف قرآنی بیانگر این موضوع هستند که باید جامعه را به سمت جامعۀ متفکر سوق داد. گزارههایی همچون «لقوم یتفکّرون»، «لقوم یعقلون»، «أفلا یعقلون»، «أفلا یتدبّرون» در قرآن به این موضوع اشاره دارند. در این راستا باید جوشیدن فکر و اندیشهورزی را در جامعه به حقیقتی نمایان و واضح تبدیل کرد. اتفاقی که از مجموعۀ نخبگانی در کشور شروع میشود و سپس به آحاد ملت سرریز خواهد شد. ابزار کار در این حوزه، آموزشوپرورش و رسانههاست که باید در برنامهریزیها این موارد را لحاظ کنند.
عرصۀ دوم عرصۀ علم است که اهمیت آن کمتر از عرصۀ اول است؛ چراکه علم، خود محصول تفکر است. نوآوری علمی، حرکت علمی و درنهایت به سمت استقلال علمی حرکت کردن، از الزامات این عرصه بهشمار میروند. علم نیز در ادامه در قالب فناوریها خود را نشان خواهد داد. ثمرات حرکت علمی چنانچه عمیق و بنیانی باشند، کوتاهمدت و نزدیک خواهند بود.
عرصۀ سوم، عرصۀ زندگی است. تمام اموری که در زندگی یک جامعه بهعنوان مسائل و خطوط اساسی مطرح هستند، در همین عنوان «عرصۀ زندگی» میگنجد؛ مواردی همچون امنیت، عدالت، رفاه، استقلال، عزت ملی، آزادی، تعاون و حکومت.
عرصۀ چهارم پیشرفت در عرصۀ معنویت است که اهمیت آن از تمامی موارد اشارهشده بیشتر است و بهنوعی روح حاکم بر تمامی این موارد به شمار میرود. درواقع این الگو باید بهگونهای تنظیمشده باشد که خروجی آن حرکت جامعۀ ایرانی به سمت معنویت بیشتر باشد. این الگو روشنکنندۀ این مطلب خواهد بود که معنویت نه با علم، نه با سیاست، نه با آزادی و نه با هیچ عرصۀ دیگری، منافاتی ندارد؛ بلکه معنویت روح همۀ اینها خواهد بود. بهطوریکه با معنویت میتوان قلههای علم و سیاست و آزادی را فتح کرد. دنیای امروز، دنیایی جنگلگونه است؛ حال آنکه دنیایی که در آن علم و تمدن و ثروت همراه با معنویت باشد، دنیایی انسانگونه خواهد بود؛ دنیایی که شایستۀ زندگی انسان است.
تمدن نوین اسلامی؛ تجلی پیشرفت همهجانبه
پیشرفت همهجانبۀ اسلامی چیزی جز تمدنسازی نوین اسلامی که مصداق عینی و خارجی برای پیشرفت با مفهوم اسلامی است، نخواهد بود. هدف ملت ایران و هدف انقلاب اسلامی، ایجاد تمدن نوین اسلامی است که این تمدن نوین دو بخش دارد: بخش اول، بخش ابزاری و دیگری بخش متنی، اصلی و اساسی است. بخش اول را میتوان بخش سختافزاری تمدن و بخش دیگر را بهنوعی بخش نرمافزاری تمدن بهشمار آورد.
پیشرفت ابزاری: بخش ابزاری عبارت است از همین ارزشهایی که امروزه بهعنوان پیشرفت کشور مطرح میشوند. علم، اختراع، صنعت، سیاست، اقتصاد، اقتدار سیاسی و نظامی، اعتبار بینالمللی، تبلیغ و ابزارهای تبلیغ، همگی بخش ابزاری تمدن بهشمار میروند. درزمینۀ سیاست، مسائل علمی، مسائل اجتماعی و حوزۀ اختراعات، علیرغم فشارها، تهدیدها و تحریمها، پیشرفتهای فراوانی رخداده است.
پیشرفت حقیقی در حوزۀ سبک زندگی: بخش حقیقی، مربوط به آن دسته از اموری است که متن زندگی انسان را تشکیل میدهند که همان سبک زندگی است. مسائلی همچون خانواده، سبک ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوی مصرف، نوع خوراک، نوع آشپزی، تفریحات، مسئلۀ خط، مسئلۀ زبان، مسئلۀ کسبوکار، رفتار در محل کار، رفتار در دانشگاه، رفتار در مدرسه، رفتار در فعالیت سیاسی، رفتار در ورزش، رفتار در رسانه، رفتار با پدر و مادر، رفتار با همسر، رفتار با فرزند، رفتار با رئیس، رفتار با مرئوس، رفتار با پلیس، رفتار با مأمور دولت، رفتار با دوست، رفتار با دشمن، رفتار با بیگانه، سفرهای ما، نظافت و طهارت ما، بخشهای اصلی تمدن است که متن زندگی انسان را میسازد.
تبیین و تدوین فرهنگ زندگی و تحقق آن به شکل مطلوب اسلام، نخستین گام در این حوزه خواهد بود. اسلام بُنمایههای چنین فرهنگی را بهخوبی معین کرده است. بُنمایههای این فرهنگ عبارتاند از خردورزی، اخلاق و حقوق که بیشک از الزامات تحقق پیشرفت اسلامی و در پس آن شکلگیری تمدن نوین اسلامی پرداختن به این مقولات خواهد بود.
یکی از شاخصهای پیشرفت یک ملت، عزت ملی و اعتمادبهنفس ملی است.
در اینجا نکاتی پیرامون ایجاد این وضعیت و نیز الزاماتی را که پیگیری این فرهنگ برای نظام اسلامی ایجاد میکند، وجود دارد که باید به آنها توجه کرد. نکتۀ اول این است که رفتار اجتماعی و سبک زندگی، تابع تفسیر فرد از زندگی است، بدانمعنا که هدف زندگی چیست؟ هر هدفی که برای زندگی تعیین شود، بهطور طبیعی، متناسب با خود، سبک زندگیای پیشنهاد میکند. نقطۀ اصلیای وجود دارد و آن، ایمان است. بدون ایمان، پیشرفت در این بخشها امکانپذیر نیست و کارِ مفیدی انجام نمیگیرد. ایمان میتواند به لیبرالیسم، کاپیتالیسم، کمونیسم، فاشیسم و یا توحید ناب باشد. ایمان به یک اصل و به یک لنگرگاه اصلی اعتقاد باید وجود داشته باشد. براساس این ایمان، سبک زندگی انتخاب خواهد شد.
نکتۀ دوم ناظر به مغالطهای است که تحت عنوان «ایدئولوژیزدایی» مطرح میشود. روشن است هیچ ملتی بدون دارابودن فکر، ایدئولوژی و مکتب، قادر به تمدنسازی نخواهد بود، تا جایی که تمدن مادی امروز دنیا نیز مبتنیبر ایدئولوژی کاپیتالیسم و اقتصاد سرمایهداری شکلگرفته است. علاوهبر مکتب و ایدئولوژی، وجود ایمان نیز ضروری است. در صورت ایمان به غیب، تمدن ایجادشده دارای علم، دارای صنعت و دارای پیشرفت خواهد بود؛ و این مکتب، هدایتکننده و ادارهکنندۀ تمامی این موارد خواهد شد. کشاندن جامعه به بیایمانی، یکی از توطئههایی است که دشمنان تمدنسازی اسلامی پیگیر آن بودهاند و درحالحاضر نیز با شدت آن را دنبال میکنند. چراکه عدم پیشرفت در این بخش که درواقع متن زندگی بهشمار میآید، به معنای عدم رستگاری آن جامعه خواهد بود. دراینحالت، پیشرفتهای بخش اول نیز ثمرهای نخواهند داشت. نمونۀ بارز این مسئله را میتوان در دنیای غرب جستوجو کرد؛ جایی که باوجود پیشرفتهای ابزاری و اقتصادی، ناامنی، افسردگی، ناامیدی، بیهدفی و بسیاری از ناهنجاریهای اجتماعی به چشم میخورند.
پیشرفت مقلدانه؛ خطری در کمین
بسیاری از کشورهای جهان تحت تأثیر نظام سلطه راه تقلید از غرب را برگزیدهاند و نظام اقتصادی و سیاسی سرمایهداری را مطلوب خویش انگاشتهاند. در این مسیر از سازندگان تمدن مادی آموزههایی را فراگرفتهاند و زندگی جوامع خویش را براساس آنها شکل دادهاند. اگرچه ممکن است این کشورها به بخشی پیشرفتهای صوری و سطحی هم برسند، اما تمدنساز نبودهاند، بیریشه و آسیبپذیرند. علاوهبر مقلدبودن آنها، صرفاً برخی از منافع تمدن مادی غرب را کسب کردهاند؛ اما همۀ زیانهای آن نصیبشان میشود. بهعنوانمثال، برخی از کشورهایی که رشد اقتصادی آنها بهعنوان الگو، در گفتار و نوشتار برخی از روشنفکران کشور مطرح میشود، در زمرۀ این کشورهای مقلد هستند که اگرچه ممکن است به صنعتی خاص دست پیدا کرده باشند و پیشرفتی هم در زمینۀ مادی یا در زمینۀ علم و صنعت کسب کرده باشند، اما اولاً مقلدند، ثانیاً درحالیکه همۀ آسیبهای تمدن کنونی مادی غرب را داشتهاند، اکثر منافعش را ندارند. بیشک انقلاب اسلامی ایران نیز بهواسطۀ برخی از متفکرین و روشنفکران داخلی متأثر از غرب، با خطر تبدیلشدن به نظامی مقلد مواجه است. راهکار دچارنشدن به این چالش نیز رصد دائمی جریان پیشرفت و تطبیق آن با معیارها و ارزشهای دینی است. نخبگان دانشگاهی و حوزوی، رسانهها، مدیران بسیاری از دستگاهها، بهویژه دستگاههایی که با فرهنگ و تربیت و تعلیم سروکار دارند و برنامهریزان مدارس و دانشگاهها، در این مسیر موظفاند.
الزاماتی برای تحقق الگو
داشتن افق بلندمدت:
طراحی الگوی اسلامیایرانی پیشرفت درواقع ارائه محصول انقلاب اسلامی و طراحی تمدن جدید و پیشرفته در همۀ عرصهها برمبنای تفکر و اندیشۀ اسلام است؛ بنابراین افق عمل باید بلندمدت و همراه با افزایش عمق باشد. دراینراستا باید از دغدغههای روزمره و کوتاهمدت که اغلب دستگاههای اجرایی کشور به آن دچار بودهاند و در نتیجه از توجه به مسائل بنیادین دور میشوند، اجتناب کرد. از سوی دیگر هرگونه نقص یا اشکال احتمالی در این فرایند بلندمدت قابل اصلاح است؛ لذا نباید از اشکالات احتمالی هراس داشت.
بهکارگیری انگیزه، نشاط و جرأت نسل جوان:
با توجه به تحتتأثیربودن دنیای امروز از الگوی تمدن و پیشرفت غرب و تسلط تمدن غربی بر همۀ عرصههای زندگی، طراحی الگوی اسلامیایرانی پیشرفت نیازمند جرئت، شجاعت و انگیزۀ بسیار قوی است. باید دقت کرد که فکر و اندیشۀ نو، روح اصلی این حرکت است؛ لذا جسارت در بیان ایدههای نو از ضروریات این حرکت بهشمار میرود. در این حرکت باید ضمن پرهیز از هرگونه شتابزدگی، از تجربههای جدید و استعدادهای جوان نیز استفاده شود تا موتور حرکت، هیچگاه خاموش نگردد. حضور دانشمندان جوان، پرانگیزه و بانشاط کشور در مراکز علمی پیشرفته همچون فناوریهای نانو، هستهای و همچنین مراکز صنایع دفاعی کشور نشان از ظرفیت عظیم نسل جوان دارد؛ لذا در این مسیر باید به جوانها اعتماد کرد، چراکه جوان، انگیزه و نشاطاش تمامنشدنی است.
رجوع پیوسته به مبانی اسلامی:
مبانی اسلامی اساس کار در طراحی الگوی اسلامییرانی پیشرفت بهشمار میروند؛ لذا در تمام مراحل طراحی این الگو باید مبانی اسلامی بهصورت جامع و دقیق مدنظر قرارگرفته شود و دراینخصوص، هیچ ملاحظه و رودربایستی صورت نگیرد. استفاده از ظرفیت حوزههای علمیه در این موضوع ضروری و لازم خواهد بود.
گفتمانسازی:
لازمۀ تحقق الگوی اسلامیایرانی پیشرفت و رسوخ آن در میان نخبگان، گفتمانسازی آن در جامعه است. بیشک رسوخ این الگو در فکر و جان نخبگان و سپس جوانان و آحاد مردم، منوط به گفتمانسازی است؛ لذا باید از طریق گفتمانسازی و بهرهگیری از دیدگاههای نخبگان و صاحبنظران و با صبر و حوصله، الگویی فاخر، مستحکم و ارزشمند تدوین شود.
شاخصهای ارزیابی پیشرفت
ارزیابی جریان پیشرفت در کشور مستلزم ارائۀ برخی شاخصهاست که در ادامه به برخی از آنها اشارهشده است:
عزت ملی و اعتمادبهنفس ملی:
یکی از شاخصهای پیشرفت یک ملت، عزت ملی و اعتمادبهنفس ملی است. با لحاظ این شاخص، نظام اسلامی پیشرفت زیادی کرده است. آشنایی بیشتر با اسلام، احکام و معارف قرآن این اعتمادبهنفس ملی را افزایش خواهد داد. برایناساس ضروری است تا نظام اسلامی در عرصههای جهانی؛ چه در مسابقات علمیِ جهانی، چه در رقابتهای سیاسیِ جهانی، حرف برای گفتن داشته باشد. بهتبع آن مسئولین کشور، در عرصههای جهانی و صحنههای بینالمللی و اقتصادی ایستادگی کرده و منطق خویش را پیش میبرند.
عدالت:
شاخص مهم دیگر برای پیشرفت، عدالت است. اگر کشوری در علم و فناوری و جلوههای گوناگون تمدن مادی پیشرفت کند، اما عدالت اجتماعی در آن نباشد، در منطق اسلام، این کشور پیشرفته نیست. امروزه در بسیاری از کشورها علم، صنعت و شیوههای گوناگون زندگی پیشرفت کرده است، اما فاصلۀ طبقاتی عمیقتر و شکاف طبقاتی بیشتر شده است. وقتیکه در کشوری، جمعیت معدودی بیشترین بهرۀ مادی را میبرند و در همان کشور، مردم از سرما و گرما میمیرند، بیشک عدالت در آن کشور نامفهوم و غیرعملی است. آمریکا کشوری است که ثروتمندترین افراد دنیا و بزرگترین شرکتها و کارتلها و تراستهای دنیا در آن کشور وجود دارد، بیشترین سود تجارتهای سلاح در آن کشور است؛ اما در کشوری با این ثروتهای افسانهای، عدهای در تابستان از گرما و در زمستان از سرما جان میدهند و میمیرند. این معنایش عدم وجود عدالت است. در کشورهایی که با شیوۀ اقتصادیِ سرمایهداری اداره میشوند و نام لیبرالیسم را روی خودشان گذاشتهاند، چنین بدبختیهایی وجود دارد.
ارزیابی شاخص عدالت:
در این زمینه نسبت به قبل از انقلاب و در مقایسه با بسیاری از کشورها و نظامات دیگر پیشرفتهایی حاصلشده است؛ اما هرگز کافی نیست و در مقایسه با آنچه اسلام خواسته است، فاصله بسیار است و تلاش بسیاری نیاز است که این تلاش به عهدۀ مسئولان و مردم است.
امروزه در بسیاری از کشورها علم، صنعت و شیوههای گوناگون زندگی پیشرفت کرده است، اما فاصلۀ طبقاتی عمیقتر و شکاف طبقاتی بیشتر شده است. وقتیکه در کشوری، جمعیت معدودی بیشترین بهرۀ مادی را میبرند و در همان کشور، مردم از سرما و گرما میمیرند، بیشک عدالت در آن کشور نامفهوم و غیرعملی است.
بهعنوانمثال ازلحاظ توزیع منابع عمومی به همۀ مناطق کشور بعد از انقلاب، پیشرفتهای بسیاری حاصلشده است. قبل از انقلاب بیشتر منابع کشور در مناطق مخصوصی که متعلق به قدرتمندان و درباریان بود، صرف میشد، بسیاری از استانها و شهرها نیز از منابع عمومی کشور هیچ حظ و بهرهای نداشتند. قبل از انقلاب، یکی از استانهای بزرگ کشور پنج فرودگاه اختصاصی در پنج نقطۀ استان، متعلق به وابستگان به دربار شاه داشت؛ اما یک فرودگاه عمومی در آن استان وجود نداشت. امروزه ازلحاظ خدمات (جادهسازی، ساختن بزرگراهها، آزادراهها) سرتاسر کشور برخوردارند. ازلحاظ گسترش تحصیل علم، در سرتاسر کشور این امتیاز و این امکان وجود دارد، حالآنکه پیش از انقلاب مناطق متعددی از کشور، حتّی شهرها، ازلحاظ دبیرستان در مضیقه بودند. روشن است که افزایش امکان تحصیل و خدمات رفاهی، نمادی از افزایش عدالت بعد از انقلاب است. این بدانمعناست که امکان تحصیل علم، امکانات مادی کشور و منابع مالی، بین مناطق گوناگون کشور توزیعشده است؛ حالآنکه درگذشته، نخبگان شهرهای دوردست و کسانی که دارای استعداد بودند، امکان بروز و ظهور نداشتند؛ بنابراین نسبت به گذشته، مطمئناً این شاخص پیشرفت، رشد داشته است؛ اما نسبت به آنچه اسلام انتظار دارد باید کار و تلاش کرد.
مرکزی برای راهبرد؛ راهبردی از سنخ اندیشه
همانگونه که اشاره شد، دستیابی به این الگو مستلزم تلاش جهادگونۀ متفکران و اندیشمندانی است که دغدغۀ نظام و انقلاب را در سر دارند. یکی از جدیترین الزامات آن، وجود مرکزی برای تبادلنظر و تضارب آرای این متفکرین و به نحوی گردهمآمدن ایشان است. مقام معظم رهبری با اشراف کامل نسبت به این موضوع، در خرداد ۱۳۹۰ طی حکمی اقدام به تشکیل مرکزی تحت عنوان «مرکز الگوی اسلامیایرانی پیشرفت» و انتصاب رئیس و اعضای شورای عالی آن کردند. در همین راستا ایشان بهطور مکرر اقدام به تشکیل جلساتی تحت عنوان «نشست اندیشههای راهبردی» در راستای تبادلنظر عالمانه با جمعهای نخبگانی کردند.
نشست اندیشههای راهبردی:
ذیل اندیشههای راهبردی غرض این نیست که تمامی موضوع بهصورت کامل بررسی شود؛ بلکه سعی بر آن است تا ضمن تبادلنظر میان اندیشمندان و نزدیکشدن به اندیشۀ واحد، جمع نخبگانی حاضر در نشست با زایش فکری و معنوی و کمکی که به اسلام و نظام جمهوری اسلامی خواهند کرد، در هر زمینهای به نظری واحد و اندیشهای منسجم برسند. همچنین ذیل این سلسله جلسات، تنویعی در باب موضوعات مختلف، همچون عدالت و زن و خانواده صورت بگیرد. همچنین هدف، باز شدن راه مواجهۀ با مسائلی است که برای کشور و آینده مطرح است. هدف آن است که از جهات نظری راهی برای نخبگان فعال کشور و مجربان در هر رشتهای، برای انعقاد فکری صحیح که قاعدۀ اجرا و عمل و برنامهریزی خواهد شد، باز شود و در این راستا هریک سهمی بر عهده بگیرند. هدف آن است که متفکران و اندیشهورزان کشور، خود را درگیر مسائل کلان کشور بدانند. روشن است که این مقصود تحقق نخواهد یافت، مگر اینکه زبدگان، فرزانگان و اندیشهورزان، خودشان را با این مسائل کلان مرتبط و درگیر کنند. این امری است که از طریق این نشستها تحقق آن ممکن خواهد شد. هدف دیگر آن است که فرهنگ گفتمان، ابتدای امر در میان نخبگان و بهتبع آن در سطح عموم جامعه به وجود بیاید. اندیشیدن در مورد الگوی توسعه و مدل حرکت به سمت جلو، احساس اینکه باید مستقل بود و روی پای خود ایستاد، باعث خواهد شد که عیوب وابستگی و تکیه کردن به الگوهای بیگانه. پررنگتر شود. شناخت نقاط قوت و ضعف در عرصۀ نظر و عمل، هدف دیگر این نشستهاست. با بحثی که صاحبنظران و مجربان هر رشتهای با تکیۀ بر معلومات و دستاوردهای علمی خود میکنند، میتوان نقاط قوّت و ضعف را تشخیص داد و درصدد درمان نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت برآمد.
مرکز الگو:
برخی از اهدافی که مرکز الگوی اسلامیایرانی پیشرفت بدان منظور تشکیلشده است عبارتاند از: ۱- تعمیق و توسعه تفکر، تحقیق و نظریهپردازی درباره مبانی، اصول، شاخصها و دیگر ابعاد الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و تکامل فرد و اجتماع بر اساس تعالیم و ارزشهای متعالی اسلام ناب محمدی و با بهرهمندی از دستاوردهای متقن علمی و تجارب ارزشمند بشری ۲- ایجاد و حفظ فضای گفتمانی اصیل و قوی در حوزه و دانشگاه و در سطح جامعه حول محور الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت ۳- طراحی و تدوین پیشنویس الگوی اسلامی ایرانیی پیشرفت بهعنوان سند بالادستی حاکم بر چشماندازها، سیاستهای کلی و برنامههای توسعه مبتنبر مبانی اصیل اسلامی و منطبق بر مقتضیات و ویژگیهای فرهنگی، اقلیمی و طبیعی ایران. در همین راستا وظایفی نیز در سه سطح برای مرکز الگو تعیینشده است:
الف) تعمیق و توسعه تفکر، تحقیق و نظریهپردازی
- تعیین خطوط و زمینههای پژوهشی موردنیاز در خصوص الگوی اسلامیایرانی پیشرفت و تقسیمکار ملی و هماهنگی و همچنین حمایت سختافزاری و نرمافزاری از اشخاص حقیقی و حقوقی در جهت انجام پژوهشهای مزبور
- بسترسازی در جهت پدیدآمدن و همچنین هماهنگی میان حلقهها و کانونهای تفکر و طراحی الگو در کشور بهویژه در دانشگاهها و حوزههای علمیه و مراکز تحقیقاتی
- سرمایهگذاری عمده بر روی نخبگان جوان و مستعد در حوزه و دانشگاه و اهتمام به ایجاد بسترهای لازم بهمنظور تربیت نیروی علمی موردنیاز کشور در جهت طراحی و اجرای الگوی اسلامیایرانی پیشرفت
- برنامهریزی و هماهنگی برای برگزاری و پشتیبانی نشستها و همایشها و کارگاههای علمی و دورههای تخصصی در زمینهها و موضوعات مرتبط با الگو در سطح ملی و بینالمللی
- برقراری ارتباط و همکاری با شخصیتها و مجامع علمی بینالمللی و تبادلنظر و ارائه دستاوردها و الهامبخشی در سطح جهان در زمینه الگو
- شناسایی و معرفی آثار علمی برجسته و استعدادهای برتر در زمینه الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و تقدیر از آنها
ب) گفتمان سازی
- زمینهسازی، طراحی و هماهنگی بهمنظور استفاده از حداکثر ظرفیتهای ملی بهویژه رسانه ملی در جهت گفتمانسازی و ترویج الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت
- بسترسازی و تسهیل حضور گسترده و پرنشاط جوانان در عرصه تفکر و مطالعه و ابراز نظر برای پیشرفت جامعه و نظام اسلامی و تعمیق آگاهیهای دینی و انقلابی و تاریخی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی آنان
- کمک به طرح مباحث مربوط به پیشرفت الگوی اسلامی ایرانی در مراکز علمی و در سطح وسیع جامعه با ارتقاء انگیزه، آگاهی و مشارکت عمومی بهویژه نسل جوان
ج) طراحی و تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت
- تعیین روشها، فنون و ابزارهای طراحی الگو با استفاده از مشاورت متخصصان و صاحبنظران و بهرهبرداری از نتایج مطالعات و تحقیقات مربوط
- شناسایی و گردآوری منابع و مراجع علمی و سوابق و اسناد لازم برای طراحی و تدوین الگوی اسلامیایرانی پیشرفت
- ایجاد و راهبری شبکه فراگیر و منعطف الگوی اسلامیایرانی پیشرفت با مشارکت وسیع و مؤثر متخصصان و صاحبنظران دانشگاهی و حوزوی بهمنظور تحقیق و طراحی پیشنویس الگو
- طراحی و تدوین پیشنویس الگوی اسلامیایرانی پیشرفت مبتنیبر ارزشها و اصول اسلامی، منطبق با ویژگیها و نیازهای ایران و با توجه به دستاوردهای متقن علمی و تجارب ارزشمند انقلاب اسلامی و جهان با استفاده از ظرفیتهای گسترده فکری و تخصصی کشور و تقدیم آن به مقام معظم رهبری
- ارزیابی و آسیبشناسی و آیندهپژوهی پیشرفت کشور و نیز کشورهای برگزیده بهصورت تطبیقی
جمعبندی و نتیجهگیری
الگوی ایرانیاسلامی پیشرفت عنوان طرحی است که در تقابل با الگوهای توسعۀ غربی، متناسب با نیازهای اصیل ایرانی و برآمده از معارف غنی و پربار اسلامی از سوی رهبر معظم انقلاب مطرح و مفهومپردازی شده است. با توجه به مطالب ارائهشده، ضرورت جدیت آحاد مختلف جامعه، از مردم، مسئولین و مدیران اجرایی کشور گرفته تا نخبگان علمی و دانشگاهی، برای شکلگیری این الگو که بهمثابۀ نقشۀ جامعی برای آیندۀ کشور است، بیشازپیش آشکار میگردد. تلاشهایی در سالهای اخیر چه از سوی مرکز الگو و چه از سوی مراکز علمی و تحقیقاتی مرتبط صورت گرفته است؛ اما هرگز متناسب با نیاز کشور، اهمیت موضوع و خواستۀ رهبر معظم انقلاب نبوده است. در همین راستا و برای پیگیری هرچه بهتر الگو، برگزاری جلساتی برای آسیبشناسی مسیر و همچنین رصد دقیق فرایند طراحی الگو ضروری به نظر میرسد. ▪
--------------------------
پدافند اقتصادی، ش 17، فروردین ماه 1395، صص5-9