زمان مناسب برای اجرای اقتصاد مقاومتی کی فرا می‌رسد؟

ظاهراً سانتریفیوژها، مشکل ساختاری دارند و خودشان نمی‌توانند درست بچرخند. دولت یازدهم با برخی وعده‌های انتخاباتی مثل صدروزه و سیاست‌های انقباضی و سپس با جلوگیری از تحرک در بازار و اصطلاحاً رکود، تورم را ثابت نموده و کاهش داد؛ اما بازهم نتوانست مشکل معیشت مردم را برطرف کند.


محمود درویش | کارشناس ارشد علوم سیاسی
1396/2/13
تعداد بازدید:
اقتصاد مقاومتی به‌عنوان نسخه شفابخش فضای کار و معیشت زندگی مردم، از سال‌های طولانی گذشته به‌عنوان مبنای اقتصادی انقلاب اسلامی در مطالبات مکرر امام راحل و رهبر معظم انقلاب، مطرح بوده است. بسیاری از فعالان سیاسی و اقتصادی، اجرای مبانی و دستورات عملیاتی اقتصاد مقاومتی را فوری می‌دانند؛ اما مجریان اصلی آن، در مسیر انجام وظیفه خود با موانع و محدودیت‌های زیادی روبه‌رو بوده‌اند و این مشکلات را دلیل اجرایی‌نشدن آن معرفی می‌کنند.
مدیریت معاش و فضای کسب‌وکار، همیشه «دغدغه» اول بزرگان کشور بوده است و لذا همواره مهم‌ترین ابزار تبلیغاتی گلادیاتورهای انتخاباتی نیز هست. همه، همیشه، وعده گشایش داده‌اند؛ اما هنگام عمل، اولویت‌های دیگر یا مشکلات در حوزه بینش سیاسی یا «نمی‌گذارند»ها، مانع تحقق وعده‌های مسئولین و آرزوهای مردم بوده است.
در این نوشتار قصد داریم برخی از موانع پیش پای دولت‌ها به‌عنوان مجریان اصلی اقتصاد مقاومتی را بررسی کنیم و برآوردی به دست‌آوریم که در چه زمانی، شرایط برای تحقق اقتصاد مقاومتی مهیا خواهد شد.
فضای عمومی این یادداشت در چند اپیزود رقم می‌خورد. شاید بتوان با بررسی دقیق‌تر و از زوایای دیگر، سلسله وقایع و اقدامات بررسی‌شده را تغییر داد. این داستانک‌ها، تحلیل کلی و عمومی مردم عادی و عامی را در نظر گرفته است؛ بنابراین به‌هیچ‌وجه قصد اتهام زنی و افترا و تخریب وجهه مسئولین در آن وجود ندارد و تلاش‌های گسترده آن‌ها برای بهبود وضعیت را نادیده نمی‌گیرد؛ اما به‌هرحال در هر نوشتاری، صرفاً می‌توان جنبه‌های محدودی از مسائل را موردتوجه قرار داد.

1. 

انقلابی رخ داده است. یک انقلاب پر از شعار. شعار بر‌هم‌زدن نظم طاغوت‌محور جهانی؛ شعار تلاش و زمینه‌چینی برای استقرار حکومت خداوند بر زمین. این انقلاب برای خود، چارچوب و پارادایمی را در نظر گرفته است. ازجمله مبنایی‌ترین و محوری‌ترین موضوعات در این چارچوب جدید و نظم نوین، مباحث اقتصادی است. رهبر این مملکت، زیاده‌خواهی، زیاده خوری، فساد و اشرافیگری را بلای کشور می‌داند. او معتقد است وقتی اشرافیگری در قله‌های جامعه به‌وجودآمد، در بدنه جامعه سرریز می‌شود. وقتی اشرافیگری فرهنگ شد، می‌شود چشم و هم‌چشمی، می‌شود مسابقه اسراف و تبذیر و تجمل‌پرستی. او معتقد است تعالیم مسئولین باید ضد اشرافیگری باشد، کما آنکه اسلام همین‌جور است. این حرف‌ها البته سابقه داشته و رهبر کبیر این نظام جدید، یک موی گودنشینان و کوخ‌نشینان را به تمام دنیای کاخ‌نشینان نمی‌دهد و پابرهنگان را ولی‌نعمت خود و مسئولان می‌داند و خود و مسئولان را خدمتگزار آن‌ها. اما دولت موقت، لیبرال مسلک است و اقتصاد انقلابی را فاقد مفهوم می‌داند؛ اقتصاد، تحت مدیریت قدرت‌هاست و الان قدرت اقتصادی، غرب است. کشور در شرایط بحرانی است و لذا الان شرایط برای تغییر وجود ندارد.

2. 

رئیس‌جمهور کشور فرار کرده است! کاندیدای دیگر ریاست جمهوری، اعلام جنگ مسلحانه کرده و منافقین در سراسر کشور، ترورهای کور و دقیق را در دستور کار قرار داده‌اند و هزاران نفر از کسانی را که می‌توانستند چرخ‌های مملکت را بچرخانند، به شهادت رساندند. عناصر مهم دیگری که مدعی مدیریت کشور بوده‌اند، اعلام جدایی کرده و قصد دارند شخصاً حق قومیت خود را به‌تنهایی از نوزاد انقلاب بگیرند؛ لذا ناچارند دیگران و حتی دارایی‌های کشور را نابود کنند. اینکه دراین‌بین، بسترهای خداداد و گسترده اقتصادی قومیت خودشان از بین می‌رود هم اهمیت ندارد، زیرا استقلال از خانواده مهم‌تر است. نیروهای تازه‌نفس انقلابی باید بحران‌ها را مدیریت کنند و بقیه مدیران موجود، معتقدند باید نیازمندی‌های کشور را با پول‌های بادآورده نفتی وارد کنند. مردم را هم نمی‌توانیم و نباید مدیریت کنیم؛ زیرا در خلال این‌همه مشکل و بحران، حداقل مجاز باشند هر جور دوست دارند، خرج و خرید کنند. پس‌کاری به کارشان نداشته باشیم و همین دل‌خوشی‌های حداقلی را از آن‌ها نگیریم. کشور در شرایط بحرانی است و لذا الان شرایط برای تغییر وجود ندارد.

3. 

جنگ است دیگر؛ حلوا که خیرات نمی‌کنند! پس از هزاران ترور، در کنار چند میلیون شهید و جانباز و اسیر و آواره و جنگ‌زده و خرجی که این‌ها روی دست دولت گذاشته‌اند، ناچار بازار سیاه هم وجود دارد. زندگی مردم با کوپن می‌گذرد و این کوپن، مهم‌ترین کارویژه سازمان بسیج اقتصادی کشور است. مملکت در تحریم اقتصادی است و برای خرید اجناس ساده هم سرمان کلاه می‌گذارند و چند برابر قیمت از ما می‌گیرند. کسب‌وکار رونق اساسی ندارد و هرچند جنگ در بسیاری از کشورها، منشأ تولید شغل است، برای کشور ما عایدی اقتصادی قابل توجهی جز خرابی نداشته است. دولت عزم خود را جزم کرده که مردم جنگ و عوارض آن را احساس نکنند (!) و لذا برخلاف طرف مقابلِ جنگ، که حدود ۷۰ درصد بودجه‌اش روانه جبهه می‌شود، ایران تنها ده درصد بودجه را به جنگ اختصاص داده است. دولت درعین‌حال اعتقاد ندارد که مردم می‌توانند امور اقتصادی کشور خود را مدیریت کنند و لذا باید خودش نفت خدادادی را بفروشد تا بتواند همه‌چیز وارد کند؛ حتی رادیو توشیبای دو موج! کشور در شرایط بحرانی است و لذا الان شرایط برای تغییر وجود ندارد.

4. 

جنگ پایان یافته است. مردم باید از غصه و ماتم جنگ دربیایند. دیگر دوران بازسازی است و برای آباد‌شدن کشور، اول باید چرخ اقتصاد بچرخد! چرخ اقتصاد که بچرخد، حتماً چرخ زندگی مردم هم خواهد چرخید. چرخ اقتصاد هم برای چرخیدن نیاز به اقناع مردم برای خرید دارد و لذا تبلیغات برای خرید، مهم‌ترین حرفه کشور محسوب می‌شود: تبلیغات در تلویزیون و نشریات و درودیوار. البته عده‌ای هم ممکن است زیر این چرخ، له شوند؛ که برای آن چاره‌ای نیست!! مهم‌ترین وظیفه مردم خرید آن چیزی است که به کشور وارد می‌شود! اما چون تنها عده‌ای معدود صلاحیت واردکردن اجناس را دارند و آن‌ها باید همزمان مشقت مدیریت امور تجاری و بازرگانی کشور را بر عهده بگیرند و همان‌ها هستند که وام‌های سنگین بانک‌ها را به خود اختصاص می‌دهند و...، لایه‌های ویژه‌ای از مدیریت و مدیران در اقشار بالادست تشکیل می‌شود که برای همه‌چیز تصمیم می‌گیرد. این قشر می‌داند که مردم مستضعف و کم‌برخوردار نمی‌توانند روی پای خود بایستند و نیاز دارند که الگوی غربی و سرمایه‌داری آمریکایی برای‌شان تجویز شود و اجناس لازم از خارج وارد شود. ما باید برای گشایش‌های اقتصادی، تنش‌زدایی کنیم و در این راه، تعصب داشتن بر آرمان‌ها، معنایی ندارد!! کشور در شرایط بحرانی است و لذا الان شرایط برای تغییر وجود ندارد.

5. 

پس از گشایش‌های انبوه اقتصادی (؟!) و ترمیم خرابی جنگ در سراسر کشور، از شمال تهران گرفته تا برخی از قسمت‌های سواحل زیبای خزر، حالا نوبت گشایش‌های سیاسی در داخل و خارج از کشور است. برای صرفه‌جویی بیشتر، لازم است بانوان فداکاری کرده و مقداری از روسری و مانتوی خود را در راه گفتگوی تمدن‌ها اهداء نمایند. کماکان برنامه‌ریزی خاصی برای رفع محرومیت از پابرهنگان و تقویت درونی اقتصاد وجود ندارد و برخی از مدیران دولت، به دلیل نیاز به اخذ تصمیمات فوری در تسویه‌حساب با انقلاب، فرصت کاهش شکاف طبقاتی و تسهیل معیشت مردم را ندارند. اصولاً مردم در مقابل مدیران، موجوداتی درجه دو هستند و بنابراین نیازهای آن‌ها هم درجه دو است. دولت برای سفرهای سیاسی خود نیاز به برخی تشریفات ویژه مانند هواپیمای اختصاصی و تجملاتی دارد که در شأن همتایان اروپایی‌شان باشد. مناطقِ از همه قوانین آزاد (!) ازجمله مهم‌ترین برنامه‌های اقتصادی هستند که البته نفعی از آنان به پابرهنگان و محرومان و مقاوم‌سازی اقتصاد نمی‌رسد و کارگران به‌جای کارفرما، به شرکت‌های تأمین نیرو سپرده می‌شوند که به‌جای آن‌ها، عمده حقوق را دریافت کنند! رهبر انقلاب مکرراً به لزوم ایجاد تناسب بین سرعت توسعه ظاهری سیاسی همزمان با توسعه کند‌مزاج اقتصادی تذکر می‌دهد؛ اما متأسفانه سیاست ناشنواست! کشور در شرایط بحرانی است و لذا الان شرایط برای تغییر وجود ندارد.

6. 

البته گام بزرگی برداشته شده است. پای وزرای خارجه اروپایی بعد از بیست سال به ایران باز شده است. آن‌ها قرار است در سعدآباد نتایج مذاکراتی را امضاء کنند که طی آن بده‌بستان بزرگی در کشور شکل بگیرد. صنعت هسته‌ای که در کشور بسیار شبیه یک نوزاد تازه متولد شده است، قرار است با برخی گشایش‌های اقتصادی مبتنی با سیاست تنش‌زدائی معامله شود. صنعت مولد و زیربنایی هسته‌ای که می‌توانست منجر به‌سرعت رشد و شکل‌گیری بسیاری از صنایع بالادستی و پایین‌دستی شود و عملاً به هسته مرکزی ثروت‌زایی و افزایش شغل و گردش مالی مستقل از اقتصاد معیوب نفتی تبدیل شود، به دلیل هزینه‌های زیاد سیاسی آن، با مترسکی به اسم پروتکل الحاقی معاوضه شده و در اولین اقدام، درهای تأسیسات نورس، پلمب شدند. در هیاهوهای سیاسی و تبلیغاتی، تیم اقتصادی گذشته به تاخت در حال ادامه سیاست‌های بخشی‌نگر و ویژه‌پرور خود است و برخی از پرونده‌هایی که در زمان خود، ازلحاظ حجم فساد استثنایی محسوب می‌شدند، به ایستگاه دادگاه می‌رسند. اما باید مواظب بود که این ژنرال‌های اقتصادی، نباید فدای توهمات عدالت‌طلبانه شوند و تفکرات منحصربه‌فرد اقتصادی آن‌ها در معاوضه منابع کم‌ارزش داخلی با محصولات باارزش خارجی، نباید از دست برود. کشور در شرایط بحرانی است و لذا الان شرایط برای تغییر وجود ندارد.

7. 

ملت، در حرکتی که برای اهل سکون و هیاهو، بسیار عجیب و باورنکردنی است، به یک انتخاب سیاسی متفاوت دست میزند؛ رئیس‌جمهوری جوان، با ادبیات انقلاب پا به عرصه مدیریت کلان می‌گذارد. شعارهای او بوی درمان اقتصاد می‌دهد: راه‌اندازی کارگاه‌های کوچک، وام‌های زودبازده، در اولویت‌گذاشتن قشر مستضعف و محروم، کاهش سود بانکی، ساخت خانه‌های ارزان، اعطای سهام عدالت، اقدام به اجرای اصل ۴۴ و خصوصی‌سازی ... و جراحی بزرگ اقتصادی. اتفاق‌های بزرگی در راه است؛ مردم دورترین نقاط کشور، رئیس‌جمهور را در کنار خود می‌بینند که با آن‌ها چای و نان خشک می‌خورد و به درد دلشان گوش می‌کند و اصلاحات گسترده در برخی نقاط محروم شکل می‌گیرد. اما عمر این ماه‌عسل اقتصادی هم طولانی نیست! وام‌های زودبازده صرف امور یومیه و خرید خودرو شده‌اند، کارگاه‌های کوچک به‌سرعت تعطیل شده و بدهی بالا آورده‌اند، سود بانکی بر وام‌ها افزایش‌یافته، مسکن مهر به قارچ‌های بی‌آب و برق در بیابان تبدیل شده، بیکاری به مدد تغییر در فرمول کم شده است، ... هرچند قاچاق سوخت با مدیریت بی‌نظیر کارت‌های هوشمند، تقریباً به صفر رسیده است و یارانه هم می‌دهند! ظاهراً کشور بازهم در شرایط بحرانی است و لذا الان هم شرایط برای تغییر درست‌وحسابی وجود ندارد.

8. 

دو سال آخر دولت دهم است. مقاومت‌های بسیاری علیه اصلاحات اقتصادی شکل‌گرفته و عده‌ای مایل‌اند با ضربات اقتصادی متعدد از جبهه‌های گوناگون، نگذارند دولت عمر طبیعی خود را به پایان برساند. دولت هم گوشش به دلسوزی‌ها بدهکار نیست. تلاطم اقتصادی گسترده‌ای به راه افتاده؛ بازار به‌شدت درگیر است و پس از ترک‌تازی و دلبری چندماهه سکه، اکنون دلار حرف اول را میزند. جمشید بسم الله به چهره اول رسانه‌ای کشور تبدیل شده که بر روی چهارپایه قراضه‌اش، کلیه برنامه‌های اقتصادی مملکت در کاخ‌های سه‌گانه (دولت، مجلس، دادگستری) را به ریشخند می‌گیرد. دولت شعارهای شش‌سال پیش خود را فراموش کرده یا درباره آن‌ها معامله‌ای صورت داده است؛ و یا به ‌دور از این اتهامات، به‌هرتقدیر نتوانسته آن‌ها را به نتیجه مناسب برساند. مردم زیر بار ۴۰٪ هزینه بیشتر، موسوم به تورم، کمر خم کرده‌اند و دارند با خود فکر می‌کنند که آیا نتیجه سال‌ها «تکرار شعارهای انقلاب» و «بازیابی آرمان‌های فراموش‌شده»، این فشار طاقت‌فرساست و آیا بهتر نبود ما به همان‌هایی که ادعای انقلابی‌گری و دین‌محوری و «توجه به مستضعفین و قشر محروم» را مطرح نکرده بودند، اقبال می‌کردیم؟ معلوم شد که آنکه عده‌ای معتقد بودند کشور در شرایط بحرانی است و لذا الان شرایط برای تغییر وجود ندارد، محمل قابل‌اعتنایی داشته است.

9. 

ایام انتخابات ریاست جمهوری یازدهم نزدیک می‌شود. دولت دوگانه نهم و دهم، در تلاش جدی برای اثبات کارایی خود است. فهرست بلندبالایی از خدمات صورت‌گرفته در این دولت کافی است که هر رأی‌دهنده منصفی را به ادامه روند این دولت قانع کند؛ هرچند به برخی از آن‌ها اعتراضات نخبگانی اساسی واردشده، اما این دعواهای سیاسی و اقتصادی، اهمیتی برای مردم ندارد. چیزی که دعای مردم را بدرقه دولت ساخته است، دیدن مکرر بلندپایه‌ترین مقامات کشور در نقاط روستایی و محروم، مسکن‌دار‌شدن بسیاری از آن‌ها و مهم‌تر از همه یارانه است. یارانه‌ای که به مهم‌ترین جزء درآمدی اقشار بسیار ضعیف تبدیل شده است. این فهرست اما در سالهای پایانی دولت، با تردید نگریسته می‌شود. بااین‌همه کارهای خوب، چرا حوادث اخیر رخ داده و چرا دولت نتوانست به آن‌ها ادامه دهد و وضعیت بدتر از قبل شده است؟ آیا شایعاتی که می‌گویند بین رئیس‌جمهور و یک پدرخوانده، ائتلافی رخ داده و مردم وجه‌المصالحه آن هستند، صحت دارد؟ آیا رئیس‌جمهور از ادعای انقلابی‌گری پشیمان شده است؟ آیا دعواها بر سر لحاف خواجه بود؟ آیا نظام سیاسی اسلامی، نسخه اقتصادی ندارد؟ اینجا دیگر کاملاً معلوم است که کشور در شرایط بحرانی است و لذا الان شرایط برای تغییر وجود ندارد.

10. 

اقتصاد مقاومتی، کلیدواژه مکرر سخنرانی‌های رهبر انقلاب در دو سال آخر دولت دهم است. این کلیدواژه بیش از آنکه بار اقتصادی داشته باشد، بار انقلابی دارد؛ بااین‌حال تنها راه مدیریت اساسی و بادوام معیشت مردم نیز هست. رهبر انقلاب در دو سال پایانی دولت دهم، بارها درباره این محور مبنایی اقتصادی سخن گفتند و این به‌جز سایر هدایت‌های اقتصادی ایشان پیش از وضع عبارت یادشده بود. اما دولت به‌جز تخصیص یارانه‌ها، در ادامه روند «جراحی بزرگ» اقتصادی خود، گام مؤثری برنداشت؛ هرچند نمی‌توان نقش مجلس را نادیده گرفت. قاچاق‌های بزرگ از مبادی رسمی، عدم توجه به ذخایر نفتی و گازی مشترک، عدم تقویت چرخه تولید و توزیع محصولات داخلی و عدم هدایت سرمایه‌های خرد و کلان مردم به عرصه‌های مقوم اقتصاد داخلی، ازجمله آسیب‌های این ایام است که شاید ازجمله ایجادکنندگان بحران‌های اقتصادی دو سال آخر دولت قبل باشند. نکته مهم آنکه موارد ذکر شده، ازجمله محورهای اقتصاد مقاومتی هستند که می‌توانستند از بحران اقتصادی جلوگیری کرده و یا شدت آن را کاهش دهند. اما به‌هرحال اجرا نشدند. همه این‌ها نشان داد که کشور در شرایط بحرانی است و لذا الان شرایط برای تغییر وجود ندارد.

11. 

اختلاس، فساد مالی و بانکی و امینان دولتی که دچار خیانت شده‌اند، اخبار تکراری سالهای پایانی دولت گذشته هستند. مردم از این وضعیت به‌شدت زده شده‌اند. مردم کشور خود را دوست دارند و نمی‌توانند این‌همه تبعیض و خیانت را مکرراً در رسانه‌ها شاهد باشند. مردم کسی را می‌خواهند که هم نظام را به‌سلامت مجری‌گری کند و هم مشکلات معیشتی و یومیه آن‌ها را برطرف نماید. چه کسی بهتر از آنکه هم سانتریفیوژ را به‌عنوان نماد عزت و امنیت و قدرت ملی بچرخاند و هم درد طولانی‌مدت معیشت مردم را حل کند؟ او کلیدی دارد که گفته می‌تواند قفل زنگ‌زده اقتصاد را باز کند. حتماً سوپرمن نجات ایران، خود اوست. دولت یازدهم شکل می‌گیرد؛ با سیاست تنش‌زدائی (چه عبارت آشنایی!) و درهای باز ارتباط با دنیا. رفع مشکلات اقتصاد نیز متکی است به آنکه تحریم‌های ظالمانه از دوش مردم ایران برداشته شود. تحریم‌هایی که به بهانه مقاومت علیه زورگویی و استکبار وضع شده‌اند. بازهم نسخه داخلی مجالی برای بروز نیافته است و لازم است مذاکراتی با دنیا برای رفع تحریم‌ها آغاز شود. این‌همه مشکل و مسئله، بحرانی جدی است و مذاکره هم شرایط را غیرطبیعی‌تر می‌کند. درنتیجه بازهم کشور در شرایط بحرانی است و لذا الان شرایط برای تغییر وجود ندارد.

12. 

ظاهراً سانتریفیوژها، مشکل ساختاری دارند و خودشان نمی‌توانند درست بچرخند. دولت یازدهم با برخی وعده‌های انتخاباتی مثل صدروزه و سیاست‌های انقباضی و سپس با جلوگیری از تحرک در بازار و اصطلاحاً رکود، تورم را ثابت نموده و کاهش داد؛ اما بازهم نتوانست مشکل معیشت مردم را برطرف کند. کار زیربنایی هم صورت نگرفت که به آینده امیدوار باشیم. قرار گذاشته‌اند با دشمنان مؤدب و باهوش که دروپیکر صنایع ویژه‌مان را ببندیم و آن‌ها در مقابل دست از کینه‌توزی خود بردارند و تحریم‌ها را بالمره لغو کنند. تحریم‌ها که لغو شوند، خودبه‌خود مشکل اقتصادی مردم حل خواهد شد و لذا نیازی نداریم که بخواهیم زحمت زیادی بر خودمان و بر مردم‌مان تحمیل کنیم. خارجی‌ها هرچه موردنیاز ما باشد را برایمان ساخته‌اند و اگر بتوانیم دل آن‌ها را به دست بیاوریم، همه‌چیز حل است. پس کمی مدارا با آن‌ها بد نیست. مدارا هم در تعالیم دینی بسیار توصیه شده است. اما عده‌ای در داخل قصد ندارند این را درک کنند و مدام دشمن‌تراشی می‌کنند و جنایات غربی‌ها را به رخمان می‌کشند. با این‌همه مشکل داخلی و نعمت خارجی، معلوم است که کشور در شرایط بحرانی است و لذا الان شرایط برای تغییر وجود ندارد.

13. 

دولت یازدهم هم در حال پایان است. سال‌های آخر دولت‌ها، معمولاً سال ارائه کارنامه و عملکرد است، اما این دولت عملکرد خود را بسیار جمع‌وجور در یک عبارت خلاصه کرده است: مذاکره! دولت هنوز مطمئن است که می‌تواند چرخ سانتریفیوژ را همزمان با چرخ اقتصاد بچرخاند. تذکرات مکرر رهبر انقلاب مبنی بر آنکه کلید اقتصاد داخل مرزهای خودمان است و باید با درون‌نگری و برون‌گرایی آن را مدیریت کرد، خیلی شنیده نشده است. ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی با پیگیری فراوان رهبر انقلاب راه‌اندازی شده و جلساتی گذاشته است. قاچاق به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین مفاسد اقتصادی که سم مهلک اقتصاد مقاومتی است، تدبیر نشده و دستگاه‌های نظارتی، جلسات و همایش‌های متعددی برای بررسی علل و راه‌های رفع آن می‌گذارند. هنوز معلوم نیست این جلسات و همایش‌ها قرار است چه معجزه‌ای بکند. برخلاف این بی‌تحرکی داخلی، دشمنان باهوش خارجی بیکار نبوده‌اند؛ اول تحریم‌ها را از روی کاغذ برداشتند، سپس گروه‌های متعدد جاسوسی خود را با ماسک اقتصادی به داخل کشور فرستادند، بعد اجازه قرارداد به بانک‌ها و شرکت‌های خارجی ندادند و آنگاه ورود گردشگر به ایران را تحریم کردند، بعد ایران را رتبه یک پول‌شویی و فساد مالی معرفی کردند، سپس برای غارت نفتی ایران برنامه‌ریزی کردند و درنهایت، امضای قانون نظارت مالی خود را بر کشور تحمیل کردند تا خودمان به خودمان تروریست بگوییم و خودمان، خودمان را تحریم کنیم. می‌بینید که: کشور در شرایط بحرانی است و لذا الان شرایط برای تغییر وجود ندارد.

14. 

تا چه زمانی این داستان ادامه خواهد داشت؟ چه زمانی کشور به آرامش خواهد رسید تا بتوانیم تغییرات را در بستر آن اجرایی کنیم؟ چه زمانی، زمان مناسب برای اجرای اقتصاد مقاومتی است؟ آیا می‌توانیم زمانی را شاهد باشیم که دشمنان، ما را آسوده بگذارند تا به تغییرات مبنایی و زیربنایی بپردازیم؟ کدام دولت خواهد آمد که آن‌قدر تدبیر و جسارت داشته باشد که نگاه‌های اشتباه گذشته را تغییر داده و با بهره‌گیری مناسب از علوم روز و تلفیق آن با دانش سنتی و بومی، به مدلی مناسب برای رفع مشکلات کشور و نیازمندی‌های مردم تبدیل کند؟ چه کسانی قرار است رهنمودهای مؤثر رهبر معظم انقلاب را به‌درستی بشنوند و به‌جای سخنرانی و شعار، به اقدام و عمل بپردازند؟ آیا در مکتب تشیع انقلابی، فردا به معنای زمانی برای محول‌کردن کارهای امروز است و یا برای آن کاری دیگر است و باید کار امروز را امروز سامان داد؟ آیا نباید فرزند زمان خویشتن بود؟ آیا منتظریم زمانی برسد که بدون توبه از دین، دشمن از ما راضی شود؟ آیا مکتب انتظار معصوم چهاردهم، ما را به قیام برای خدا در همین امروز فرانمی‌خواند؟ آیا مجاهده به اموال و انفس، تحرک ما در همین اکنون را نمی‌طلبد؟ آیا امر خدا را باید به آینده موکول نمود؟ زمانی که دیروز منتظرش بودیم، همین حالاست. الان باید تحول را اجرا کرد. هرکسی در حد توان خود؛ از من و مای محدود تا رئیس‌جمهور آینده. ▪

--------------------------

پدافند اقتصادی، ش 23، مهر ماه 1395، صص 32-35